ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

تمام دنیای ما سارا جون

قصه سارا و بابا حسین

اول سلام دوستاي خوب و مهربونم چند روزيه كه بابامو غافلگير كردم و به جاي گفتن بابا بهش مي گم حسين . بابا هم كلي ذوق مي كنه و معلومه كه خيلي خوشحال مي شه. مامانم مي گه امروز دوشنبه است يعني 7 ام شهريور 90. جمعه هفته پيش كه صبح از خواب بيدار شديم، بعد از خوردن صبحانه، مامان منو برد توي اتاق تا بهم يه كتاب بده و برام CD مورد علاقه ام يعني "چيه و چرا" رو گذاشت. فكر كرد كه من متوجه نشدم كه بابام ج يم شد . آره بابا طبق گفته مامان كار داشت و تا بعد افطار هم نيومد. خيلي دلم گرفت كه رفت . با صداي آسانسور فكر مي كردم باباست و از مامان مي پرسيدم، حسينه؟ غروب مامان حميده منو به پارك ته كوچه برد. البته ني ني و دوچرخه جوجوام رو هم بردم. ...
7 شهريور 1390

خاطره 5 شهريور 90

 6/6/90 سلام دختر گل مامان مامان جون امروز يكشنبه است و تو از جمعه صبح آبريزش بيني پيدا كردي و از يك چشمت هم آب مي آد. الهي من قربونت برم كه مريض شدي. نمي دونم به خاطر چي اينجوري شدي؟ از كولر سرما خوردي، نمي دونم؟ از اينكه يهو هوا كمي سرد شد، نمي دونم؟ از كسي گرفتي، نمي دونم؟ ديروز صبح كه با خاله و مامان جون و باباجون خونه بودين، بعد از اينكه كمي پلو و ماست مي خوري و مامان جون بهت شربتت رو مي ده، شير مي خوري تا بخوابي (چون سرما خوردي بودي و حال نداشتي) كه يهو حالت تهوع بهت دست مي ده و تخت خاله و ... رو كثيف مي كني. وقتي من از سر كار اومدم گفتم حالت بد شد؟ چي شد؟ با دهانت بهم نشون دادي كه حالت بهم خورده. ازت پرسيدم چي بود؟ گفتي...
6 شهريور 1390

طراحي عكس زهرا كوچولو دختر نازه خانم معلم بندري

سلام دوستاي خوبم نمي دونم تا حالا به يكي از لينك هاي من به نام خانم معلم بندري سري زديد يا نه من كه خودم خيلي از اين وبلاگ خوشم اومد. خيلي مطالب خوب و آموزنده اي داره عاليه عالي به خاطر همين عكس دختر خانم معلم بندري كه زهرا خوشكله است رو طراحي كردم و براي سورپرايز مامانش اينجا گذاشتم فقط خواستم خوشحالش كنم چون اون با هر مطلب تو وبلاگش منو خيلي خوشحال كرد اين هم عكس هايي از زهراي نازنين   ...
1 شهريور 1390